سلام...





















پرنسس تاریکی

خوشبختی همان لحظه ایست که احساس می کنی خدا کنارت نشسته و تو به احترامش از گناه فاصله می گیری.

سلام دوستای گلم ,الآن ساعت تقریبا شش صبحه . بی خوابی زده به سرم گفتم یه سر بزنم به وبلاگ . از اونجایی که من یه تازه کارم وبلاگ عکس نداره چون بلد نیستم البته چیزایی که وبلاگ اصلی فرستاد رو خوندم ولی نشد ...

بگذریم دیروز پریروز انتخاب رشته کردم دو شبه راحت می خوابم { تا لنگ ظهر خواب } از اونجایی که مامان و بابا مسافرتن کسی کاری باهام نداره البته فقط داداشم خونه ست که کاری نداره , موندم تو وبلاگم چی بنویسم نوشته هایی از خودم یا از شاعرا یا حرفای دلمو توش بنویسم ...

از اینم بگذریم فردا صبح کلاس دارم میترسم بیدار نشم یا دیر بیدار شم حالا اگه فقط خودم بودم عیب نداشت باید برم دنبال دوستم واسه همین از الآن شور فردا رو می زنم . خونه سوت و کوره ,کاش حداقل داداش کوچیکم بود هر چند اینقدر از فوتبال میگه که آدم مخش سوت میکشه ولی خب حداقل یکی هست , خواهرم هم که مرکز خبر رسانی مونه گر چه ما تو سفر نیستیم اما خواهرم که مسافرته چشم و گوش ما ,هر چی میشه یازنگ میزنه یا پیام میده خلاصه یه جوری خبر رسانیشو میکنه البته یه وقتایی هم آپدیت نمیشه خبراش فاقد اعتبار میشه البته یکی از صدتاش .

از اینم بگذریم بذارید سعی کنم ببینم میشه عکس گذاشت تو وبلاگ یا نه

فعلا ما بریم تلاش کنیم ,الآن چندتا نوشته براتون میذارم ...

باااااای ... 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 27 / 5 / 1391برچسب:,ساعت 5:26 قبل از ظهر توسط سایه|


آخرين مطالب

Design By : Pichak