پرنسس تاریکی
خوشبختی همان لحظه ایست که احساس می کنی خدا کنارت نشسته و تو به احترامش از گناه فاصله می گیری.
دوستان ببخشید لینک ها رو این قالب وبلاگ جدید نشون نمیده جز چندتای اولی ولی سری بعد که اومدم درستش می کنم. دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم؟ بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم؟ فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم؟ دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود دل ها همه آماده ی پرواز شود با بوی محرم الحرام تو حسین ایام عزا و غصه آغاز شود یادم رفت اینو بگم مطالب این دو ماه با اسم وبلاگ نمی خونه اما خب !!!!!!! سلام دوستان . فرا رسیدن ماه محرم رو به همه تسلیت میگم . قالب وبلاگ رو عوض کردم , بعد از محرم و صفر درستش می کنم. واسم دعا کنید... سلام دوستان . خوبید ؟ اول از همه عیدتون مبارک دوم که فکر کنم آپ بعدی خیلی طول بکشه چون قراره فردا برگردم دانشگاه سوم اینکه چه خبر ؟ چهارم اینکه دیگه چه خبر ؟ . . . . . اومدی پایین چی بشه ؟ پنجم نداره . . . چرا یه چیزی هست واسم دعا کنید خیلییییییی . . . دیگه با من کاری ندارید ؟ . . . همتون رو دوست دارم . . به امید دیدار دوباره گفتند عینک سیاهت را بردار سلام خوبید؟ ممنون من که خوبم اومدم خونه ، چند روز میمونم ، خیلی خوشحالم دیگه چه خبر ؟ دقت کردید وبلاگم تار عنکبوت بسته ... تو این شهر تاریکی یکی نیست دستی به این وبلاگ بکشه ... خودمم دیگه زیاد حوصله ندارم بیام مطلب بذارم فقط میام نظرا رو می خونم و وبه وبلاگ دوستان سر میزنم همین (خسته نباشم ) اگه اومدید نظر بذارید
دلم تنگ شده براى روزهاى کودکى!
که بهانه ى گريه ام داشتن يک عروسک بود!
نه يک آدم!!
دنیا پر از زیباییست!!!
عینک را برداشتم
وحشت کردم از هیاهوی رنگها
عینکم را بدهید
میخواهم به دنیای یکرنگم پناه برم .